آرامش درون
من دلم میخواد موهامو هر رنگی دوست دارم بکنم و نشون بابام بدم..اونم به به چه چه کنه...ولی بابام بدش میاد از رنگ کردن..اصلا دعوا میکنه...مجبور میکنه جلوش روسری داشته باشی چ برسه ب رنگ ک نشونش بدی
من دوست دارم وقتی بجا میخوام برم یا مثلا تولدی بگیرم بابام بهم گیر نده..پایه باشه خلاصه ...ولی متنفره از این کار و دعوا میکنه
من دوست دارم بابام انقدر آن تایم نباشه ...انقدر حساس ب وقت غذا نباشه ک وقتی دیر شد حسابی کلافه باشه...دوست داشتم انعطاف پذیر بود
اشتباه برداشت نکنید...بابای من خیلی آقاست...از نظر مالی همیشه ساپورتم کرده... بدش میاد دخترش جلوی کسی کوچیک شه..هرکاری میکنه ک این اتفاق نیوفته.
اما شاید اگه بابام این چیزایی رو و گفتم داشت ...انقدر من هم آن تایم...جورایی استرسی نبودم...تا خیلی راحت میتونستم خورد و خوراکمو تنظیم کنمو ب وزنی ک میخوام برسم
مثل خیلی از آدمهای بیخیالی ک از کنار قضایا با انعطاف پذیری بالا رد میشن و وزن خوب خودشون رو دارن